آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
ترانه:اي دادوبيداد
آلبومغم زمانه
عاشق شدم از شوق می گفتم به فریاد
از هر چه غیر ازعشق باشد گشتم آزاد
اما چه آسان عشق من دادی تو بر باد
نام مرا هم تا کنون بردی تو از یاد
گفتم به دل گم گشته را پیدا نمودم
من هم دلی در سینه ای شیدا نمودم
با دست خود من خویش را رسوا نمودم
صید گرفتاری شدم در دام صیاد
فریاد من را جز خدا فریادرس نیست
کس همدم این خسته ي بي هم نفس نیست
تا لحظه مرگ گر بگریم باز بس نیست
این خانه بی تو بهر من جز یک قفس نیست
چون قطره ی اشکی که از چشم من افتاد
افتادی اماکی توانم بردت از یاد اي دادوبيداد
اینک من و تو... تنهای تنها... هر یک گرفتار غمگین و رسوا
روز توبي من شب ميشه امابي تورسم من تاصبح فردا
آن عشق سوزانت چه شد؟ اشک لرزانت چه شد؟ شعله شد برجانت افتاد اي دادوبيداد،اي دادوبيداد
سوگند و پیمانت چه شد؟قلب ویرانت چه شد؟ناله شد در سینه فریاد
ی داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد ای داد بیداد
کد را وارد نمایید:
عضو شوید
عضویت سریع